به یاد اسماعیل صارمی / سروش مصفا
اسماعيل صارمى در همين بهار زمين را رها كرد و به آسمان پيوست. او در سال 1303 در روستايى كوچك وباغى بزرگ از پدرى آزادانديش ومادرى عشيره اى زاده شد.
از طبيعت آموخت كه بايد بزرگ و سخاوتمند بود. هفده ساله بود كه بعد از درگذشت پدر به همت دليرانه مادر به تهران كوچ كرد و با هوش سرشار و بىقرارى عشيره اى مراحل گوناگون دانشاندوزى را گذراند. به مدرسه اقتصاد و دارايى رفت، آنگاه در دانشگاه تهران رشته حقوق را به پايان برد و با يارى و همگامى بانويى شريف، خردمند و شاعر به محافل ادبى آن زمان راه يافت. به طورى كه از حساب و كتاب كه دانش اصلىاش بود جذب شعر و ادبيات شد. ارتباط با شاعران و بزرگان ماهنامه سخن شور هستى را در او بيدار كرد و حاصل آن او را به مكاشفه اى درونى كشاند، آنگاه دريافت كه واژه ها فراتر از اعداد، روح را تجلى مىدهند. فراهم آوردن كتابخانه سخن با يارى دكتر خانلرى، پروين دولت آبادى و ديگر ياران هم انديش سبب شد تا گنجينه اى از آثار برگزيده ادبيات كلاسيك ايران و جهان فراهم شود.
اسماعيل صارمى با نكته سنجى فراوان به تجارب تازهاى دست يافت كه حاصل آن فصول درخشانى شد براى سالهاى پايانى هستى اش. هم انديشى با حافظ شناسان برجسته و نام آور، پهنه هستى او را گسترده تر كرد و سرخوشى تازهاى براى زندگى درونىاش شد. زندگى زمينى آرامى كه پس از سالها نصيبش شد همراهى با همسرى بود كه امن و آسايش فراوان به او ارزانى داشت و حاصل آن انتشار كتابهايى شد در زمينه حافظ شناسى و گردآوردن شاگردانى كه شعله اى روشن براى گذران سالخوردگى او شد. كلاسهاى حافظشناسى با شاگردان هوشمند و تشنه دريافتن، او را تا مدتى از پيرى درونى دور كرد و شادمانى از انتقال دانسته هايش به ديگران از او معلمى ساخت كه برجسته ترين لحظه هايش حضور در اين كلاسها است.
اما تحول روحى او زمانى حاصل شد كه به حافظ و سحر كلام او روى آورد و حاصل آن كتابهاى معتبرى شد در شناخت بيشتر حافظ :
ديوان حافظ به تصحيح انجوى شيرازى با هميارى حافظشناسان نامدار، يادداشتهاى قاسم غنى بر ديوان حافظ (1362)، برگزيده غزلهاى حافظ (1362)، ديوان حافظ براساس 18 نسخه معتبر در چاپ نفيس (1374)، غزلهاى سعدى با همراهى حميد مصدق (1376) و آخرين كارش ديوان حافظ براساس همان كار تطبيقى با 18 نسخه مستند (1380). امتياز اين ديوان نشانهگذارى آن بود كه درست خواندن غزلها را آسانتر مىكرد. اين كتاب با راهنمايى دو استاد برجسته ادبيات «دكتر محمد امين رياحى» و «دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى» و يارى بىدريغ و مشتاقانه دو همآموز كلاسهاى حافظشناسى سهيلا مزديسنا و مريم اهرى فراهم شد.
اسماعيل صارمى در 10 ماه پايان هستى چنان در دام بيمارى گرفتار آمد كه تخيل خلاقه خويش را از دست داد و درست در لحظاتى كه نياز عميق به مهر، دوستى و همزبانى داشت تنها ماند و اين براى او سخت دردناك و اضطرابآور بود. او زمان كوتاهى پيش از سفر ابدىاش كتابخانه تخصصى خود را كه شامل كتابهاى حافظشناسى، دايرةالمعارفها و مجموعههاى معتبرى در زمينه شناخت شاعران بزرگ ايران از قرن ششم تا نهم بود و شامل 600 جلد كتاب باارزش مىشد به مركز حافظشناسى حافظيه شيراز اهداء كرد. اكنون آنچه از او برجاست يادگارهاى فرهنگى و ارزشمندى است كه كتابخانهها را زينت مىبخشد.