خراسان، مهمترین روزنامۀ خراسان در انقلاب مشروطه/ محمد گلبن

 تقديم به روان زنده ‏ياد دكتر فريدون آدميت‏

 كه از او بسيار آموختم‏

     استان خراسان بنا به موقعيت خاصى كه داشت از ديگر شهرهاى ايران، شهرهايى چون تبريز، تهران، اصفهان، رشت ديرتر به مشروطه‏ خواهى برخاست، علت اين بود كه هر جا مشروطه ‏خواهان خراسان ميتينگى داشتند گروه سيه‏ جامگان كه محل استقرار آنها در مسجد گوهرشاد بود به آنها اجازه اجتماع و سخنرانى نمى‏دادند. سيه‏ جامگان همه لباس سياه يكدست مى‏پوشيدند و علامتى به سينه خود داشتند كه در درگيريها شناخته شوند و از دست دوستان خود كتك نخورند. اعضاء سيه‏ جامگان بسيارى از مشروطه‏ خواهان و مديران روزنامه‏ ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. استاد بهار مثنوى زيبايى در اين باره دارد كه در ديوان او آمده است. در شهر مشهد از اوائل 1324 هجرى قمرى چند روزنامه شروع به انتشار كردند. روزنامه‏ هايى چون خورشيد، طوس، بشارت. اما اين روزنامه‏ ها نقش فعالى در بيدارى مردم نداشتند تنها و تنها به چاپ اخبار متداول مى‏پرداختند. گروه سياه‏ جامگان موى دماغ آزادى‏خواهان و مشروطه‏ طلبان بودند. در ميان آزادى‏خواهان سيد حسين اردبيلى و ملك‏ الشعراء بهار بودند كه نقش تعيين‏ كننده داشتند. حيدر عمواوغلى كه او را در آن ايام به نام حيدر برقى مى‏شناختند چهره سومى بود كه تقريباً به صورت پنهان با سيد حسين اردبيلى و ملك‏ الشعراء همكارى جدى و پنهان داشت. سيد حسين اردبيلى و بهار مصمم شدند در مقابل روزنامه‏ هايى كه بود و نبودشان چندان فرقى نمى‏كرد روزنامه‏ اى منتشر كنند كه زبان گوياى آزادى‏خواهان باشد بنابراين نيّت در تاريخ 5 شنبه 25 صفرالمظفر 1327 ه’. ق. اولين شماره روزنامه گرانقدر خراسان را در شهر مشهد منتشر كردند كه تصوير صفحه اول آن را در اين نوشته ملاحظه مى‏فرمائيد. عنوان روزنامه در دايره زيبايى آمده خراسان 1327 و در چهار طرف عنوان روزنامه چهار كلمه آورده‏ اند: برادرى، برابرى، آزادى، آبادى. سمت راست عنوان، عنوان مراسلات، مشهد مقدس، مديركل رئيس الطلاب‏است. ديرونگارنده (م… ى) اجرت پست همه جا به عهده اداره است. قيمت اشتراك شش ماهه از همه كس در همه جا مقدماً دريافت مى‏شود. سمت چپ عنوان: وجه اشتراك سالانه مشهد مقدس دو تومان. ساير بلاد ايران 25 قران. روسيه و تركستان 7 منات. ساير بلاد خارجه 71 فرانك زير عنوان آمده بتاريخ 5 شنبه 25 صفرالمظفر 1327، سمت چپ قيمت يك نمره سه شاهى است زير عنوان نام روزنامه آمده: «در سايه عنايت اعليحضرت شمس‏ الشموس السلطان على بن موسى الرضا ارواحنا فداه، عجالتاً هفته‏ اى دو نمره طبع و توزيع مى‏شود. اخبار مقالات و لوايح سياسى ادبى تاريخى پذيرفته و آزادانه اشاعت مى‏يابد، مقالات غير مندرجه مسترد نخواهد شد.[1]

    استاد بهار درباره انتشار روزنامه خراسان نوشته است:

      «پس از مرگ مظفرالدين شاه كشاكش ميان مجلسيان و محمد على شاه درگرفت و تاريخى دراز دارد. بر اثر اين كشاكش در بعضى شهرها پايداريها و ايستادگيهايى از طرف احرار و مشروطه‏خواهان برخلاف شاه مستبد، بروز كرد كه مركز عمده آن اسلامبول، تبريز، رشت، اصفهان، مشهد، تربت حيدريه و نيريز فارس شمرده مى‏شد.

     در مشهد انجمنى به نام انجمن «سعادت»، به وسيله ارتباط با انجمن «سعادت اسلامبول» و احرار بادكوبه به وجود آمد و جمعى از تربيت شدگان مستخدم دولت و طلاب مدارس و تجار و كسبه در آن انباز شدند و لواى انقلاب را بلند كردند. چون والى خراسان ركن‏الدوله مردى معتدل و خيرخواه و قواى محلى او هم بسيار كم و خزانه ماليه هم تهى بود مقاومت دولتيان با قواى ملى انجمن ايالتى آن طور شديد نبود كه كار به خونريزى زياد منجر گردد با اين وصف كشاكش زدوخوردهايى بين مجاهدان و سربازان و ساير هواخواهان دولت درگرفت و يك مرتبه هم قواى دولت روس مداخله كرده به سوى شهر و مسجد گوهرشاد تيراندازى با توپ و مسلسل به وقوع پيوستند.

     مسجد و بازارها و تلگرافخانه در دست مردم و قلعه ارك و قسمتى از محله سراب و ارك در دست دولتيان بود و همه روزه نطق‏هايى در مسجد و نقاط ديگر در ترويج مشروطه و تهييج مردم به حمايت از آزادى ايراد مى‏شد و دولتيان قدرتى ابراز نمى‏داشتند.

 من و رفقاى ديگر در اين مدت عضو مراكز انقلابى بوديم و روزنامه خراسان را به طريق پنهانى طبع و به اسم رئيس‏الطلاب موهوم منتشر مى‏كرديم و اولين آثار ادبى من در ترويج آزادى در آن روزنامه انتشار يافت.»[2]

    روزنامه خراسان كه استاد بهار به آن اشاره كرده و مشخصات اولين شماره آن در آغاز اين نوشته ياد شده مهمترين روزنامه‏اى است كه در پايان كار محمد على شاه در شهر مشهد منتشر شده است. اين روزنامه را سيد حسين اردبيلى به اتفاق ملك‏الشعراء بهار منتشر كردند. نگارنده 17 شماره اين روزنامه را ديده‏ام كه مشخصات اولين شماره‏اش را قبلاً مطالعه فرموديد و شماره 17 آن در تاريخ 5 شنبه 5 جمادى‏الثانيه 1327 ه’. ق. در همان مطبعه طوس كه اولين شماره هم در همين مطبعه به چاپ رسيده، به چاپ رسيده است. مديريت آن چاپخانه را سيد مرتضى موسوى داشته است.

     سرمقاله اولين شماره روزنامه خراسان زير عنوان «خراسان» آغاز شده است كه قسمتى از آن سرمقاله را در زير مطالعه مى‏فرمائيد:

     «خراسان» اگرچه پس از وقايع غيرمنتظره 23 جمادى‏الاول 1326 كه از اعظم مصائب تاريخى ايران و ثانى اثنين فتنه چنگيزى بشمار مى‏رود آن احساسات حريت جويانه كه از تمام نقاط ايران با يك جوش و غيرت سرشار اسباب حيرت و تماشاى عالميان گرديده بود موقتاً به يك سكوت و آرامى طبيعى مبدل شد. ولى به موجب همان برهان قاطع حسى و وجدانى كه فلسفه تاريخ ملل دنيا به روشنى آفتاب واضح و آشكار نموده كه مقاومت قوه استبداد در مقابل هيجان يك ملت آزادى‏خواه محال عقل است. به تدريج نايره غيرت مليه كه در كانون سينه‏ها حبس و فقط دود آن به واسطه فشار پرده‏هاى نازك استبداد مستور بود از همه جا شعله‏ور شده اول «آذربايجان» آذربايجان استبداد افكنده، سپس لارستان، بعد، استرآباد قدرت مليه را آشكار ساخته پس از آن اصفهان بيرق استبداد را خوابانيده، بعد گيلان و مازندران لواى حريت را بلند كردند. بختياريها دامنه نفوذ و استيلاء خود را تا يزد و كاشان و قم وسعت داده مجاهدين رشت بيرق مشروطيت را در قزوين كوبيده حجت‏الاسلام حاجى سيد عبدالحسين لارى پس از اجراى قوانين مشروطيت در بنادر خليج و محلات سبعه فارس با سى هزار سوار جرار دور شيراز را محصور ساخت در اين موقع ملت خراسان نيز كه تاكنون بواسطه محذورات و موانعى چند مانند غنچه با خون دل خاموش در عين هيجان آرام و در منتهاى جوش و خروش ساكت بودند…

     بالاخره مجاهدين خراسان كه بواسطه تأخير در اجراى احكام حجج اسلام از ساير برادران دينى شرمسار بودند پيمانه صبرشان از خون دل لبريز گرديده در اجراى مقاصد مليه به استعمال قواى ناريه مصمم شدند چنانكه شب يكشنبه 14 صفر مقارن وقت سحر با يك صداى بسيار مهيب كه موجى از قهر درياى ملى بود تمام سكنه اين شهر را از خواب گران بيدار ساختند. عقلا و رؤساء مملكت ديدند اگر خداى نكرده اندكى هم سكوت خود را امتداد دهند بيم آن است كه شرار هيجان ملى در خراسان آتشى برافروزد كه به يك باد خرمن امنيت و آسايش عمومى بسوزد. اين بود كه با اهتمامات حجج اسلام و علماء اعلام و رؤساء والا مقام به كورى چشم معاندين شريعت و برغم الف دشمنان دين و ملت روز يكشنبه 14 صفر «انجمن ايالتى خراسان» به عضويت همان اعضاء منتخبه سابقه رسماً مفتوح و منعقد گرديد. عصر همان روز به تصويب انجمن مقدس ايالتى بعضى ادارات دولتى از جانب مجاهدين خراسان ضبط شد اعضاء محترم انجمن بلافاصله به ترتيب و تهيه قواى مليه و تشكيل كميسيون اعانه قرار گذاشتند از روز 16 [صفر] بازارها باز و اهالى در كمال امنيت و آسايش مشغول كسب و كار شدند بالغ بر ششصد نفر از جوانان غيور خراسان همه روزه براى حفظ امنيت شهر منظماً و مسلحاً در محلات حركت مى‏كنند.»[3]

    در كشاكش انقلاب مشروطه در مشهد دو روزنامه منتشر شده يكى همين روزنامه خراسان و يكى روزنامه تازه بهار. اين دو روزنامه دربر دارنده اطلاعات روز و سندهايى است كه در هيچ يك از روزنامه‏هاى آن ايام نمى‏توان ديد. روزنامه خراسان را سيد حسين اردبيلى و بهار داير كردند اما در حقيقت گرداننده آن بهار بود، زيرا سيد حسين مشاغل مختلفى داشت و فرصت آن كه به روزنامه برسد نداشت. تازه بهار را هم كه خود بهار صاحب امتياز و مدير و گرداننده آن بود بعد از آن كه دابيشرا نماينده دولت روسيه تزارى سال اول روزنامه نوبهار را توقيف كرد بهار بلافاصله امتياز تازه بهار را گرفت و حملات خود را به روسيه تزارى شدت بخشيد. متأسفانه روزنامه تازه بهار كه دربر دارنده اسناد مهمى از اوضاع خراسان بود بيش از 9 شماره منتشر نشد و آن هم توقيف شد. آنچه در اين نوشته مورد نظر ما است معرفى روزنامه خراسان است. اين روزنامه اسنادى را در خود دارد كه در ديگر روزنامه‏هاى خراسان ديده نمى‏شود. علت پربارى اين روزنامه از اين جهت است كه سيد حسين اردبيلى و ملك‏الشعراء بهار هر دو از اعضاء فعال احزاب پيشرو خراسان و عضو انجمن ايالتى خراسان بودند و چون انجمن ايالتى خراسان مركز ثقل اطلاعات آن ايام بود هر تلگراف و سندى كه به انجمن ايالتى خراسان مى‏رسيد سيد حسين و بهار كپى آن را براى انتشار در روزنامه خراسان فراهم مى‏كردند. هنگام درگيريهاى مشهد در ماه صفر 1327 به بعد مشيرالسلطنه در مقام صدراعظمى بود و سخت نگران اوضاع خراسان. شاهزاده ركن‏الدوله كه عهده‏دار حكومت خراسان بود مردى مردم‏دار بود و نسبت به مشروطه‏خواهان مدارا مى‏كرد. مشيرالسلطنه، ركن‏الدوله را از مقام خود عزل كرد و نيرالدوله را به حكومت خراسان منسوب كرد اما ركن‏الدوله وقعى به تلگرافهاى مشيرالسلطنه نگذاشت و به تهران حركت نكرد. مشيرالسلطنه در تاريخ 15 صفر 1327 تلگرافى به ركن‏الدوله كرد كه مفاد آن به قرار ذيل است:

     «تلگراف مشيرالسلطنه از باغ (باغشاه تهران) به مشهد: خدمت حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده ركن‏الدوله دام اقباله آفرين بر عقل و كفايت شما همچه تصور مى‏نمايد كه ديگر نبايد در دنيا زندگانى نمائيد. هر چه تلگراف كردم كه شما زودتر حركت نمائيد و خودتان را ضايع نكنيد گوش نداديد به همان على بن موسى‏الرضا در اين فقره خيلى خبط كرده‏ايد هر كس اين راهنمائى را به شما كرده است خيانت محض است شنيده‏ام دى‏شب به خانه عبدالله خان رئيس قزاق بمب انداخته‏اند خيلى محل تعجب است اگرچه باور ندارم خودتان مى‏دانيد عبدالله خان گذشته از اينكه سرتيپ قزاقِ همشيره حضرت اشرف والا نيرالدوله دام اقباله است اين فقره پر واضح است كه در اين فقره غرض محض است.

    شب 15 صفر صدراعظم»

     مشيرالسلطنه چون ديد تلگرافات و تهديدات او در ركن‏الدوله بى اثر است به شاهزاده منتصرالملك نايب‏الاياله خراسان متوسل شد و تلگرافى از او خواست كه علماء و بزرگان مشهد را دعوت كند و جلو آشوب را بگيرد تا نيرالدوله وارد مشهد بشود. از سواد تلگرافهايى كه در روزنامه خراسان مندرج است پيدا است كه منتصرالملك هم كارى از پيش نبرده است. در شب 22 صفر از تربت حيدريه تلگرافى به انجمن ايالتى خراسان كرده‏اند كه :

     «شب 22 صفر سالارخان بلوچ و اسدالله خان و لطفعلى خان ياور با جمعيت و سوار زياد داخل شهر شدند باغ حكومت رفته توپ و قورخانه توپ را ضبط كرده توپچى را گرفته حبس كردند. الان در شهر ولوله است مردم دكاكين را بسته‏اند. آنها كه آمده‏اند مى‏گويند ما مشروطه مى‏خواهيم به كسى كارى نداريم از قرار معلوم طرف صبح چند نفر رفته شجيع‏الملك را به ضرب گلوله مقتول ساخته و فعلاً هم نعش در زمين است كسى از كسانش نيست كه به كفن و دفن او اقدام نمايد.»[4]

    اوضاع خراسان روز به روز آشفته‏تر مى‏شد. نصف شهر مشهد در دست مشروطه‏خواهان بود و نصف آن در اختيار قواى دولتى ركن‏الدوله به مشروطه‏خواهان ميدان مى‏داد و دولتيان از او دل خوشى نداشتند. نيرالدوله حاكم جديد در راه بود. به سمنان كه رسيد به مشهد مقدس اطلاع داد كه خيلى زود وارد مشهد خواهد شد. اعضاء انجمن ايالتى به سمنان به او تلگراف كردند كه قسمتى از تلگراف اعضاء انجمن ايالتى مشهد را در زير مطالعه مى‏فرمائيد. شماره 2، روزنامه خراسان در سوم ربيع‏الاول 1327 ق. منتشر شد و سرمقاله‏اش تلگراف اعضاء انجمن ايالتى خراسان و بزرگان خراسان است كه از مشهد به سمنان مخابره كرده‏اند:

 «تلگراف از مشهد به سمنان، خدمت حضرت مستطاب اشرف ارفع والا نيرالدوله دامت شوكته. البته به سمع عالى رسيده كه محض ترويج احكام مطاعه مبادى عاليه اهالى خراسان از كليه طبقات اتفاق نموده تشكيل انجمن و اقامه مراسم مشروطيت كرده تمامى خلق بر اين مطلب متفق الكلمه‏اند به توجهات حضرت سلطان اولياء ارواحنا فداه و اقدامات صحيحه اهالى اصلاً فتنه و فسادى روى نداده به اين وضع حاليه اگر گماشتگان حضرت اشرف والا موافقت به امر مراسم مشروطيت و احكام انجمن مى‏فرمايند و اصلاً مخالفتى به ظهور نمى‏رسد نعم الوفاق و حسن المطلوب. مردم خراسان هم همين طور حاكم مشروطه‏خواهى از خدا خواهانند و اگر خداى ناكرده اقدام به موافقت نشود به ملاحظاتى چند رجعت و انصراف حضرت اشرف والا اولى و انسب است. تشريف فرمائى حضرت والا سواى دردسر و فساد حاصلى نخواهد داشت. زياده رأى رأى حضرت والاست.»[5]

    نيرالدوله تا نيشابور آمد ولى در نيشابور استعفاء داد و به تهران مراجعت كرد. اين تلگراف را تنى چند از اعضاء انجمن ايالتى خراسان مانند: اسداله الحسينى، محمد بن محمد كاظم = محمد تقى ملك‏الشعراء بهار، ابراهيم الرضوى، محمد على فاضل، ذبيح‏الله قوچانى، زين‏العابدين العلوى رئيس الطلاب و چهل و سه تن از بزرگان خراسان امضاء كرده‏اند كه ثبت نام همه آنها موجب طولانى شدن مطلب است. در همين شماره 2 سواد تلگرافى از حجت‏الاسلام شيخ فضل‏الله نورى و على اكبر بروجردى به عنوان برخى از علماء خراسان آمده كه انجمن ايالتى خراسان و تعدادى از اعضاء انجمن مانند: اسداله بن صدرالدين الحسينى، قائم مقام التوليه، محمد باقر الرضوى، مرتضى الحسينى، محمد بن محمد كاظم (ملك‏الشعراء بهار) و تنى چند به او جواب داده‏اند. خبر ديگرى كه در شماره دو آمده تلگرافى است كه از استرآباد درباره سخت‏گيرى ايلخانى به مشروطه‏خواهان رسيده است و آخوند ملامحمد كاظم خراسانى در اين مسئله دخالت كرده و تلگرافى به ايلخانى فرستاده و او را از كردار زشت خود منع كرده است. اين شماره با تلگراف آخوند خراسانى به پايان مى‏رسد. نگارنده شماره 3 تا 6 را نديده‏ام و نمى‏دانم مقالات و مطالب مهم آن چيست. از سواد مطالب شماره 7 پيداست صدرالعلماء تربتى را به علت مخالفت با مشروطه‏طلبان و تلگراف سرسپردگى او به محمد على شاه و همكارى با شيخ فضل‏الله مجاهدين به تربت حمله مى‏كنند و اوباش را سركوب مى‏كنند و صدرالعلماء تربتى را در روز 17 ربيع‏الاول 1327 ه’. ق. دستگير مى‏كنند و در بازار تربت نزديك ظهر:

 خدنگ ماركش با مار شد جفت‏

قضا هم خنده زد هم آفرين گفت‏

    و به اين وسيله صدرالعلماء تربت با يك تير غيبى بدرود زندگانى نموده نويسنده خبر آورده است:

 «در همين ساعت كه مشغول نگارش اين ورقه مى‏باشد سيزده قبضه تفنگ و مقدارى فشنگ كه براى برهمزدن انجمن تهيه شده بود به همت مجاهدين غيور از منزل صدر مزبور به تصرف اردوى ملى درآمد.»[6]

   شماره 7 نوشته‏اى دارد زير عنوان «خراسان» كه اين نوشته دو صفحه روزنامه را دربر دارد و اطلاعات مهمى درباره موافقان و مخالفان مشروطه در استان خراسان است و تلگرافى از خبرگزارى روتر راجع به تبريز و نظر ستارخان درباره آذوقه تبريز است.

     روزنامه خراسان مجموعه‏اى از اطلاعات درباره وقايع انقلاب مشروطه است در سال 1327 ه’. ق. اين روزنامه مهمترين روزنامه‏اى است كه در انقلاب مشروطه زير نظر سيد حسين اردبيلى و ملك‏الشعراء بهار منتشر شده است. صفحات اين روزنامه آينه تمام نماى اوضاع خراسان است. درگيريهاى مجاهدين، دشمنى‏ها، كشتارهايى كه از سران دولتى و ملتى انجام داده‏اند در مشهد، در تربت حيدريه، ارتباط دامنه‏دارى كه انجمن ايالتى خراسان با تمام شهرهاى مهم ايران و بخصوص اسلامبول و انجمن سعادت اسلامبول دارد. تلگرافات مهمى در اين روزنامه چاپ شده كه در كتابها و اسنادى كه درباره انقلاب مشروطه انتشار يافته ديده نشده. درگيريهاى چند جانبه‏اى كه از طرف گروه‏هاى مختلف در مشهد بوقوع پيوسته آثار منظوم وطنى بسيارى در اين روزنامه به چاپ رسيده كه برخى از آنها از ملك‏الشعراء بهار است و بسيارى هم نام گوينده ندارد كه برخى از آنها آثار خوبى است. چون روزنامه بصورت نيمه پنهان منتشر مى‏شده بهار هم نام خود را زير آثار خود ذكر نمى‏كرده است. شعر معروف بهار خطاب به محمد على شاه كه در اوائل مشروطه سروده بود و مأمورين خفيه محمد على شاه دنبال گوينده آن بودند در شماره 8 ص 3 – 4 به چاپ رسيده است.

    با شه ايران ز آزادى سخن گفتن خطاست   كار ايران با خداست‏

    مذهب شاهنشه ايران ز مذهب‏ها جداست   كار ايران با خداست‏

    شاه ايران گر عدالت را نخواهد باك نيست   زانكه طينت پاك نيست‏

 تا الى آخر كه مى‏فرمايد:

    خاك ايران بوم و برزن از تمدن خورده آب   جز خراسان خراب‏

    هر چه هست از قامت ناساز بى اندام ماست   كار ايران با خداست‏

 نگارنده تا شماره 17 اين روزنامه را ديده است اما زنده‏ياد محمد صدر هاشمى در تاريخ جرايد ايران آورده است:

     «روزنامه خراسان در شهر مشهد به مديرى سيد حسين اردبيلى تأسيس و شماره اول آن در تاريخ 25 صفر 1327 قمرى طبع و توزيع گرديد… و بشماره 24 – آن كه آخرين شماره منتشره از اين روزنامه است در تاريخ 25 رجب 1327 قمرى انتشار يافته است.»

 بررسى كاملِ مطالب اين روزنامه فرصت مناسبى مى‏طلبد كه اميد است اين فرصت را بدست آورم.



[1] سابقه روزنامه‏نگارى در مشهد مقدس به دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و اوايل سلطنت مظفرالدين شاه قاجار مى‏رسد. در سفر اولى كه ناصرالدين شاه به زيارت حضرت رضا و بازديد از استان خراسان رفت همراه خود چاپخانه كوچكى داشت كه در اين سفر روزنامه اردوى همايون كوچك را در شهرهاى مختلف منتشر كرد. روزنامه اردوى همايون كوچك در مجموع پنج شماره منتشر شده كه دو شماره‏اش را در استان خراسان منتشر كرده‏اند و در سفر دوم هم كه ناصرالدين شاه به خراسان رفت همچنان چاپخانه‏اى همراه داشت كه اردوى همايون را به اندازه رحلى محمدرضاى كلهر مى‏نوشت و محمد حسن خان صنيع‏الدوله دستور چاپ آن را مى‏داد و به چاپ مى‏رسيد. اين دو دوره اردوى همايون هر دو تجديد چاپ شده‏اند. اردوى همايون كوچك كه اولين شماره‏اش در سمنان در محرم‏الحرام 1284 ق. انتشار يافت و شماره چهارم آن در چمن قهقهه در اطراف مشهد و اردوى همايون دوم كه در سال 1300 هجرى قمرى منتشر شد در مجموع 12 شماره انتشار يافته است. اولين شماره آن در دماوند و آخرين شماره آن هنگام بازگشت از خراسان در تهران منتشر شده است. روزنامه ادب را اديب‏الممالك فراهانى در اندازه رحلى در سال 1318 ه’. در شهر مشهد منتشر كرد.

[2] . ملك‏الشعراء بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسى، جلد اول، 1321-2 ش، ديباچه

[3] . روزنامه خراسان، شماره 1، ص 1 – 2.

[4] . روزنامه خراسان، شماره 1 – ص 4

[5] . روزنامه خراسان، شماره 2، ص 1.

[6] . روزنامه خراسان، شماره 7