آدمیت و تجدد/ دکتر عباس میلانی

فريدون آدميت از برجسته‏ترين روشنفكران و مورخان روزگار ما بود. در هر دو زمينه اصلى واحد راهنماى ذهن و زبان او بود. حقيقت را مى‏طلبيد و آنچه را كه حقيقت مى‏دانست بى كم و كاست نه تنها با خوانندگان كه با صاحبان قدرت و شوكت در ميان مى‏گذاشت.

     كارش به عنوان مورخ در مفهوم دقيق كلمه تجسم روش‏ شناسى علمى تجدد بود. ايجاز كلامش، دقت و وسواسش در بيان يافته‏ هايش، و بالاخره بى‏ پروايى ‏اش در معارضه با «مذهب مختار» زمان همه از اركان شناخت‏ شناسى تجدداند. اهميت نقش فرد در تاريخ را نيك مى‏شناخت و اميركبير و ايران‏ اش نمونه برجسته ‏اى از كاوش در زندگى اجتماعى يكى از اين افراد است.

     در عين حال مى‏دانست كه مفروضات تاريخى «مسلم» زمان همواره محتاج بازانديشى و بازنگرى‏اند. نسلى از مورخان داخلى و خارجى مدعى بودند كه شورش تنباكو را روحانيون نجف به راه انداختند و او با تكيه به اسناد و دستخط ها نشان داد كه واقعيت از لونى ديگر بود. ثابت كرد كه تجار و كسبه بازار ايرانى ماجراى اعتصاب را به راه انداختند و حتى فتواى روحانيون نجف را جعل كردند و اين روحانيون وقتى دريافتند كه جنبشى به نام آنان آغاز شده، رهبرى‏ اش را مشتاقانه پذيرفتند.

     محور آثار او با روش كارش همخوانى كامل داشت. مى‏خواست تجربه انقلاب مشروطيت را بسان تلاش تجددخواهى ايرانيان بازشناسد. گرچه گمانش در مورد جوهر غربى تجدد و در مورد واماندگى سنت ايران را مى‏توان نوعى تفكر غرب – محور دانست، گرچه گاه در راه وصف تجربه غرب به ستايشى اغراق‏آميز دچار مى‏شد، اما در حلاجى چند و چون تجربه مشروطيت ايرانى كارى كارستان كرد. سنت خطرناك صدور احكام متقن براساس افواهيات يا دلبستگى‏هاى شخصى يا ايدئولوژيك را وانهاد و بجاى آن رسم تكيه بر اسناد – آنهم اسناد طراز اول مربوط به مسأله مورد بحث را پيشه كرد و پيشكسوت شد.

      ميراث كارش به عنوان روشنفكر هم سخت ارزشمند بود. اين جا هم رسم رايج روشنفكرى را، كه برخاسته از تجربه و مفاهيم روسى بود و روشنفكر را صرفاً معاند قدرت مى‏دانست، برنمى‏تابيد. هم روشنفكر بود و ماند و هم حاضر شد در بافت قدرت زمان نقشى هر چند حاشيه‏اى بازى كند. اما حتى در زمانى كه جزئى حاشيه‏اى از قدرت بود، از بازگفت حقيقت به صاحبان قدرت ابائى نداشت. رسم خرقه ‏بخشى و خرقه ‏پرستى را هم جايز روشنفكران نمى‏دانست و باكى نداشت كه امثال آل‏احمد و برادرش را (كه از سايه نام جلال آل‏احمد نان مى‏خورد و آستانه قدرتمندان را به سوداى جيره و مواجبى مى‏بوسيد) نقد كند و تأثير زيان‏بار كلى‏ گويى‏ هاى اولى و سفلگى دومى را برگويد.

      فريدون آدميت فرزند خلف تجدد ايران و كاوشگر پيشگام اين تجربه بود و خود هم در زندگى و آثارش برجسته‏ ترين سجاياى فكرى و اخلاقى روشنفكر متجدد را تجلى مى‏بخشيد. شايد روزگار زبونى كه در آن مى‏زيست قدرش را آنچنان كه بايد و شايد نشناخت ولى بعيد بتوان تصور كرد كه تاريخ هم كه بالمآل سهم هر كس و ناكس را در حد بضاعت و لياقتش تعيين مى‏كند به اندازه روزگار آدميت به او جفا كند.

    31 مارس 2008