درگذشت فریدون آدمیت/ ایرج افشار

     فريدون آدميت زاده 1299 در فروردين 1387 به بيمارى رنج‏ آورى درگذشت و از سختى روزگار رهيده شد. پدرش ميرزا عباسقلى خان آدميت بود كه از جوانى پيروى از راه ملكم مى‏كرد و بعدها خود بر همان گونه افكار جامع آدميت را ايجاد كرد و عده ‏اى از آزادگان بدان پيوستند. نام خانوادگى آدميت، براى ميرزا عباسقلى و فرزندانش (فريدون، طهمورث، منوچهر و يكى ديگر) يادگار آن انجمن سياسى و فكرى است. آن تجمّع طبعاً يكى از اقدامات موثرى بود كه حدود ده سالى پيش از فرمان مشروطيت در ايران آواى نوين ضرورت تغييرات اجتماعى و سياسى و مدنى را به دنبال روزنامه قانون پيش آورد. تفصيل آن را در كتاب فكر آزادى بايد خواند كه فريدون آدميت براساس اسنادى كه در خانواده بر جاى مانده بود آن كتاب ارزشمند را منتشر ساخت و بر پايه آنها معتقد بود كه تشكيل جامع آدميت مقدمه نهضت مشروطيت ايران بود. ظاهراً جامع آدميت با حوادث توپ بستن مجلس از رسميت افتاد و هر يك از اعضايش به گوشه‏ اى فرارفت.

     فريدون پس از پايان گرفتن تحصيلات متوسطه در وزارت پست و تلگراف استخدام شد ولى پس ازين كه تحصيلات علوم سياسى خود را در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به پايان برد به وزارت امور خارجه انتقال يافت. برادرش طهمورث هم در همان وزارتخانه خدمت مى‏كرد و مقام سفارت كبرى در شوروى يافت. فريدون هم مدارج و مراتب ادارى را در آن وزارت‏خانه گذراند تا به مرتبت سفارت در هلند و هند رسيد. اين دو برادر از پشتيبانى ابراهيم حكيم ‏الملك كه دوست صميمى و هم ‏افق پدرشان بود بهره ‏ور مى‏بودند.

     نخستين مأموريت ديپلماتيكى كه فريدون يافت كارمندى (دبير دومى) در سفارت لندن بود (1323)، هنگامى كه سيد حسن تقى‏زاده در آنجا سفير بود. بسيار امكان دارد كه حكيم ‏الملك از تقى‏زاده خواسته بوده است كه اعزام فريدون را از وزارت خارجه بخواهد. فريدون در مدتى كه در لندن بود توانست به تحصيلات خود در دانشگاه لندن ادامه بدهد و به دريافت درجه دكترى برسد. تقى‏ زاده به او اجازه داده بود كه ساعات درس به دانشگاه برود. قرينه اينكه در اوراق تقى‏ زاده اين يادداشت در مورد ترفيع ادارى آدميت بر جاى مانده است:

    ورقه ترفيع فريدون آدميت‏

 – در اطلاعات و مخصوصاً معرفت در تاريخ دوره اخير ايران و تتبع و تحقيق نسبت به سن و تجربه خود خيلى خوب است و بر اقران خود سبقت دارد.

 – در لياقت و جدى بودن در كارهاى ادارى متوسط است.

 – رفتار و سلوك ادارى او بد نيست.

 – از رفتار غيرادارى او اطلاع وافى حاصل نيست.

 – زبان انگليسى را در حدى مى‏داند و گويا به فرانسه هم آشناست.

 – در زبان فارسى كه اصل الاصول است بر اقران خود ترجيح دارد.

 – براى تتبع و تحقيق بى‏ لياقت نيست.

 – عيناً نظير آنچه در ورقه مربوط به آقاى [عزالدين‏] كاظمى نوشته شد درين مورد نيز صادق است.

 – براى كارهاى محتاج به تحقيق و تتبع علمى استعداد دارد.

     سفر ديگر مفيد او به مأموريت زمانى اتفاق افتاد كه به عضويت دفتر نمايندگى ايران در سازمان ملل متحد انتخاب شد و هشت سال در آن خدمت باقى ماند و به مناسبت مشاركتى كه در كميسيونها و جلسات و جريانهاى بين ‏المللى انجام مى‏داد وقوف بسيطى نسبت به قواعد و مقررات حقوق بين‏ الملل يافت و بعدها هم در وزارت امور خارجه مورد شور و اخذ نظر قرار مى‏گرفت.

     او براى ختم تحصيلات دانشگاهى در رشته علوم سياسى و دريافت درجه ليسانس رساله‏ اى نوشت به نام اميركبير و ايران كه با بعضى اصلاحات نخستين بار توسط بنگاه آذر (به مديريت محمد مشيرى، سرهنگ اخراجى از ارتش و متمايل به جريان چپ) در سه دفتر به سالهاى 1323 – 1324 چاپ شد. نخستين جلدش در مدت «يك ماه و نيم» به فروش رسيد و در همان سال 1323 تجديد چاپ شد (گفته مؤلف در آغاز چاپ دوم). چاپ اول اميركبير و ايران با مقدمه مفصل از محمود محمود به چاپ رسيد ولى آدميت در چاپهاى بعد (انتشارات خوارزمى) آن مقدمه را نياورد. ياد كرد از تأليفات محمود محمود مرقوم داشت «نويسنده مطالعات خود را واقعاً گروگان بررسى كتب و يادداشتها و مصاحبت‏هاى حكيمانه ايشان مى‏دانم و به شاگردى اين مكتب افتخار مى‏كنم و از مساعدتهاى ايشان در اين تأليف كه حتى زحمت مطالعه آن را نيز به خود هموار و مرا به اشتباهاتى واقف فرموده و به اين اوراق بى‏جان روح تازه ‏اى دميده ‏اند با اين كه از بُن دندان و صميم قلب تشكر مى‏نمايم و به همه عمر مرهون و سپاسگزار ايشانم عرض مى‏كنم از دست و زبان من بنده برنمى‏آيد كه از عهده شكرش به در آيد.» در چاپ بعدى هم ياد از محمود را فراموش نكرده و نوشته است: «از محمود محمود دوست آزاده دانشمندم ياد خير مى‏كنم. پيشرو در تحقيق تاريخ سياسى ايران اوست. از روز اول مرا در اين كار مشوّق بود. آثارش و كتابخانه‏ اش هميشه در دسترس من بود. در عالم اخلاق و وفا حق تعليم و دوستى او را از خاطر نخواهم برد.»

     در مقدمه چاپ اول از كسانى نام مى‏برد كه مى‏خواسته ‏اند شرح حال امير را بنويسند (محمود غنى‏زاده، على اكبر داور، دكتر قاسم غنى به همكارى عباس اقبال). در همان جا نوشته است : «آقاى تقى ‏زاده نيز رساله‏ اى در احوالات امير نگاشته‏ اند كه فعلاً در جزو كتابهاى ايشان در برلين مى‏باشد. اگرچه نگارنده را به همين علت مجال مطالعه رساله معظم ‏له دست نداد ولى از راهنماييهاى ايشان در تأليف اين كتاب برخوردار شده سپاسگزارم» (ص 3). نيز نام برده است از عباس اقبال كه اسنادى از كتابخانه سلطنتى را به ايشان معرفى كرده و سيد محمد على جمالزاده كه بخشى از سفرنامه پولاك را براى ايشان به ترجمه درآورده و جواد فروغى كه به صرافت طبع مطالبى از نويسندگان خارجى براى ايشان استناخ كرده و دكتر اعلم‏ الدوله ثقفى كه يادداشتهاى خود را در اختيار ايشان گذارده و… نوايى رئيس اداره بايگانى وزارت خارجه كه اسناد رسمى را در دسترس ايشان قرار داده بوده است. عاقبت مى‏نويسد «نگارنده هنگامى كه در دانشكده حقوق به تحصيل علوم سياسى اشتغال داشتم رساله ختم تحصيلى خود را به عنوان ايران و اميركبير برگزيدم… و اين مجلد كه دسترنج هفت سال پژوهش و كنجكاوى است… انتشار مى‏يابد.»

     من در زمستان 1324 كه چندى پس ازو دانشجوى حقوق بودم جلد اول كتاب را با لذت خوانده بودم و اينك كه براى نوشتن اين سطور به آن كتاب مى‏نگريسم يادداشت خود را ديدم كه نوشته ‏ام «باز هم بايد ازين كتاب نفيس را خواند.» آن كتاب در آن روزگار واقعاً براى باز شدن چشم و گوش نسبت به بخشى از تاريخ مملكت براى ما جوانترها غنيمتى بود.

     شهرت آدميت به داشتن بصيرت در تحليل تاريخى وقايع مربوط به تفكر آزادى خواهى و نهضت مشروطيت با اين كتاب آغاز شد. پس از آن در انگلستان رساله‏اى براى دريافت درجه دكترى نوشت كه به چاپ نرسيده است و آن در زمينه روابط ايران با دولتهاى همجوار بود و پس از آن كتابى درباره جزاير بحرين نوشت با نام:

  .Iranian Controversy – A Legal and Diplomatic study of the British :Bahrein Islands

.(1955 ,New York)

 كه انتشار پيدا كرد.

     درباره كارهاى تحقيقى خود به قاطعيت نوشته است: «روش من تحليلى و انتقادى است. در واقعه‏يابى نهايت تقيّد را دارم كه هر قضيه تاريخى را تا اندازه‏اى كه مقدور بوده است همه جانبه عرضه بدارم. حقيقتى را پوشيده نداشتم از آنكه كتمان حقيقت تاريخ عين تحريف تاريخ است و مورخى كه حقيقتى را دانسته باشد و نگويد يا ناتمام نگويد راست گفتار نيست. مسئوليت او چندان كمتر از آن نيست كه دروغ‏زنى بيشتر كرده باشد.» (ص 6 چاپ سوم اميركبير و ايران).

     آدميت به تمايل خود بازنشسته شد (1344) و از مجيد مهران شنيدم كه درين باره به وزارت خانه نوشته بود «تقاضاى بازنشستگى دارم» (قلّ و دلّ). خود نشانگر رويّه بى‏مجامله او بود. دوازده سال پس از آن چون وضع اجتماعى را ناگوار و نگران‏كننده مى‏دانست و در درونش تمايلات آزادگى جوش مى‏زد در تشكيل كانون نويسندگان ايران هم‏آوازى نشان داد. ديپلمات بود مرد سياسى شد. اما زمان درازى نتوانست در آن رشته همكارى داشته باشد. قطعاً به مناسبت آن كه هم‏آوازى و همفكرى با همه كسانى كه در آنجا شركت داشتند نداشت و جسورانه استعفا داد.

     در دوران دورى از وزارت خارجه فرصت يافت كه چند كتاب برجسته خود را منتشر سازد و درين زمان همكارى و دلسوزى دكتر هما ناطق بانوى تاريخ‏دان و علاقه‏مند به همان‏گونه مباحثى كه مطلوب آدميت بود، فرصت مغتنمى بود كه يكى از كارهاى برجسته آدميت به اشتراك او به چاپ برسد و آن كتابى است در بررسى عده‏اى از رسالات و كتابچه‏هاى عصر آزادى جويى ايرانيان كه به صورت خطى بر جاى مانده و كسى از محققان در پى شناساندن و رسيدگى به آنها برنيامده بود. همه كسانى كه بعدها به يافتن و نماياندن آثارى از آن دست پرداخته‏اند دنباله‏روان فريدون آدميت بوده‏اند. بى‏ترديد آدميت نخستين پژوهنده است كه شور سنجيدن آن نوع منابع را در دلها بيدار ساخت.

     افسوس كه مورخ شايسته و برجسته‏اى را از دست داديم. ختم سخن با آوردن فهرست كتابهاى او بجا تواند بود.

 1323-4   اميركبير و ايران. چاپ اول. بنگاه آذر (با مقدمه محمود محمود)

 1340   فكر آزادى و مقدمه نهضت مشروطيت ايران (انتشارات سخن)

 1346   انديشه‏هاى ميرزا آقاخان كرمانى (انتشارات طهورى)

 1348   اميركبير و ايران. چاپ دوم و چاپهاى بعدى. (انتشارات خوارزمى)[1]

1349   انديشه‏هاى ميرزا فتحعلى آخوندزاده (انتشارات خوارزمى)

 1352   مقالات تاريخى. (انتشارات شبگير)

 1355   ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران. جلد اول. (انتشارات روشنگران)

 1356   انديشه ترقى و حكومت قانون (عصر سپهسالار). (انتشارات خوارزمى)

 1360   آشفتگى در فكر تاريخى. (مجله جهان انديشه)

 1360   شورش بر امتيازنامه رژى. (انتشارات پيام)

 1363   فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران (انتشارات پيام)

 1363   انديشه‏هاى طالبوف تبريزى (انتشارات دماوند)

 1365   افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى در آثار منتشر نشده دوران قاجار. با    همكارى هما ناطق (انتشارات آگاه)

 1370   ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران. (جلد دوم: مجلس اول و بحران    آزادى). (انتشارات روشنگران)

 1375   تاريخ فكر از سومر تا يونان و روم. (انتشارات روشنگران)


[1] شنيدم درين سالهاى اخير ناشر حقوق تأليف او را به كندى مى‏داده است.